خلاصه داستان : یک مرد به طور تصادفی دوست خود را پیدا میکند که در کانادا زندگی میکند.آن ها به همراه سگ وفادارشان لحظات عاطفی و شگفت آوری را تجربه میکنند ...

خلاصه داستان : در سال ۱۹۶۶ یک معلم انگلیسی در دو مسافر که قصد سواری مجانی را دارند،با خود همراه می کند تا به ملاقات جان لنون بروند …

خلاصه داستان : "خوزه لوئیس تورنته"، یک پلیس سابق پر حاشیه است که فقط به خودش اهمیت می دهد. او قبلاً در مبارزه علیه مافیای شرقی فعالیت داشته است که...

خلاصه داستان : «آلیسیا» (واتلینگ) و «لیدیا» (فلورس) به حالت اغما فرو رفته اند؛ یکی بر اثر حادثه ی رانندگی و دیگری در جریان مسابقه ی گاوبازی. در حالی که «بنیگنو» (کامارا) دل باخته ی «آلیسیا» ست و «مارکو»(گراندینتی)دل باخته ی «لیدیا». خیلی زود «بنیگنو»و «مارکو» با هم دوست می شوند و پی می برند که در واقع، عشق و علاقه شان به زنانی که نمی توانند پاسخ گوی عشق شان باشند، آن دو را به هم نزدیک کرده است.

خلاصه داستان : «هانا» یک کارگر است که از سمعک استفاده می کند. روزی به تعطیلات اجباری می رود و در این مدت سعی می کند شغلی موقتی پیدا کند. او مراقبت از مردی که بینایی اش را در سانحه آتش سوزی از دست داده را بر عهده می گیرد...